کد مطلب:296094 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:122

سخنان فاطمه ی زهرا با زنان مهاجرین و انصار


قال سوید بن غفله: لما مرضت (سیدتنا) فاطمه- سلام الله علیها- المرضه التی توفیت فیها، اجتمعت الیها (دخلت علیها) نساء المهاجرین والانصار لیعدنها، فقلن لها: «كیف اصبحت من علتك، یا ابنه (محمد) رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم؟»

سوید بن غفله می گوید: هنگامی كه حضرت فاطمه- سلام الله علیها- بیمار شد، همان بیماری كه در اثر آن از دنیا رفت، زنان مهاجر و انصار به منظور عیادت آن حضرت بر گرد او جمع شدند، و به آن حضرت عرض كردند: «چگونه صبح كردید از بیماریی كه دارید، ای دختر (حضرت محمد) رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم؟»

فحمدت الله و صلت علی ابیها صلی الله علیه و آله و سلم، ثم قالت: اصبحت والله عائفه لدنیا كن، قالیه لرجالكن، لفظتهم بعد ان عجمتهم، و شناتهم (سئمتهم) بعد ان سبرتهم، فقبحا


لفلول الحد، واللعب بعد الجد، و قرع الصفاه، و صدع القناه، و ختل الاراء، و زلل الاهواء! و (بئس ما قدمت لهم انفسهم، ان سخط الله علیهم و فی العذاب هم خالدون) [1] ، لا جرم لقد قلدتهم ربقتها، و حملتهم اوقتها، و شننت علیهم غاراتها، فجدعا و عقرا و بعدا

للقوم الظالمین!

پس حضرت زهرا علیهاالسلام ستایش خدا را به جای آورد و بر پدر بزرگوارش صلی الله علیه و آله و سلم درود فرستاد، سپس فرمود: به خدا سوگند، صبح كردم در حالتی كه از دنیای شما بیزارم، و بغض مردان شما در دلم جای گرفته است. بعد از آنكه آنان را امتحان كردم، آنها را به دور انداختم. و بعد از آزمودن آنها، بغضشان را به دل گرفتم، پس زشت باد كندی آنان به جای تیزی، و بازیگری شان بعد از جدیت، و كوبیدن بر سنگ خارا، و شكاف برداشتن سر نیزه ها، و خطا و اشتباه در آراء، و لغزش در خواسته ها! مردان شما «چه اعمال بدی برای خودشان پیش فرستادند، و كارهای آنها سبب شد كه خداوند بر آنها غضب كند و جاودانه به عذاب (جهنم) گرفتار آیند.» به ناچار، رسمان خلافت (یا فدك) را به گردن آنها انداختم، و سنگینی بار آن را بر آنها تحمیل كردم، و تمام تاراج ها (و مظالم و مفاسد تغییر مسیر حكومت) را متوجه آنان نمودم، پس هلاكت و نابودی و جراحت و دوری باد بر قوم ستكار!

ویحهم! انی زعزعوها عن رواسی الرسالة و قواعد النبوه والدلاله، و مهبط (الوحی، و) الروح الامین، والطبین بامور الدنیا والدین؟ الا ذلك هو الخسران المبین.

وای بر آنها! خلافت را از آن پایگاههای محكم رسلات و از پایه های نبوت و راهبری، و از محل نزول (وحی و) جبرئیل امین، و از كسی كه حاذق و آگاه به امور دنیا و دین می باشد (امیرالمومنین علیه السلام) به كجا تغییر جهت دادند؟ آگاه باشید، كه این زیان آشكار است.


و ما الذی نقموا من ابی الحسن علیه السلام؟ نقموا والله منه نكیر سیفه، و قله مبالاته لحتفه، و شده وطاته، و نكال وقعته، و تنمره (تشمره) فی ذات الله.

چه عاملی باعث شد كه اینها انتقامجویانه با ابی الحسن (حضرت علی علیه السلام) برخورد نمایند؟ به خدا سوگند، به خاطر شمشیر منكر برانداز، و بی باكی و نترسیدن او از مرگ خود، و به علت محكی قدمهای او (و پامال كردن باطل)، و شدت عقوبت عبرت آموز و شدت خشم (آمادگی) او در (راه خشنودی) خد از او انتقام گرفتند.

و تالله، لو مالوا عن المحجه اللائحه، و زالوا عن قبول الحجه الواضحه، لردهم الیها، و حملهم علیها، و لسار بهم سیرا سجحا، لا یكلم خشاشه [2] ،و لا یكل سائره، و لا یمل راكبه، و لا وردهم منهلا نمیرا صافیا رویا، تطفح ضفتاه، و لا یترنق جانباه، و لأصدرهم بطانا، و نصح لهم سرا و اعلانا، و لم یكن یتحلی من الغنی (الدنیا) بطائل، و لا یحظی من الدنیا (منها) بنائل، غیر ری الناهل و شبعه الكافل، و لبان لهم الزاهد من الراغب، والصادق من الكاذب، (و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا، لفتحنا علیهم بركات من السماء والارض، ولكن كذبوا، فاخذناهم بما كانوا یكسبون.) [3] (و الذین ظلموا من هولاء سیصیبهم سیئات ما كسبوا، و ما هم بمعجزین.) [4] .

به خدا سوگند، (اگر حضرت علی علیه السلام به خلافت می رسید) هرگاه مردم از راه روشن، و پذیرش حجت و دلیل آشكار روی می گرداندند، مسلما آنان را به سوی آن برمی گرداند، و آنان را بر پذیرش آن وادار می كرد، و قطعا مردم را با نرمی و ملایمت هدایت می نمود، به گونه ای كه صدمه ای نمی دیدند، و سیر كننده ی خسته نمی شد، و شتر سوار ملول نمی گردید، و بی گمان آنان را بر آبشخور پر آب


و گوارا و زلال كه سیرابشان كند، و دو لبه ی آن پر از آب و دو طرف آن لجن نداشته باشد، وارد می كرد، و آنان را سیراب باز می گرداند، و در آشكار و پنهان نسبت به آنان خیرخواهی نموده و آنان را نصیحت می كرد، و در عین حال از ثروت (دنیا) خود را آراسته نمی نمود (و استفاده نمی كرد)، و بهره ای برای خود از دنیا نمی برد، جز به اندازه ای آبی كه شخص تشنه می آشامد و لقمه نانی كه كفیل (ایتام) می خورد. و حتما برای آنان زاهدان از كسانی كه به دنیا رغبت و تمایل دارند، و نیز راستگو از دروغگو تشخیص داده می شد، «و اگر اهل آبادی ها ایمان می آوردند و تقوی پیشه می كردند، مسلما بركاتی از آسمان و زمین بر آنها می گشودیم، ولی آنان تكذیب كردند، لذا ما نیز آنان را به آنچه عمل می كردند مواخذه نمودیم.» «و كسانی كه از میان این مردم ستم كردند، به زودی نتیجه ی بد كارهایی كه انجام داده اند، به آنها خواهد رسید و در آن هنگام از آنان كاری ساخته نیست.»

الا، هلم فاستمع (فاسمع)، و ما عشت اراك الدهر عجبا، و ان تعجب فعجب قولهم، لیت شعری الی ای سناد (سند) استندوا، و الی ای عماد اعتمدوا؟ و بایه عروة تمسكوا؟ و علی ایه ذریه اقدموا و احتنكوا؟ (لبئس المولی، و لبئس العشیر.) [5] و (بئس للظالمین بدلا!). [6] .

هان، بیا و بشنو كه روزگار در مدت زندگانی چه چیزهای عجیبی را به تو می نمایاند، و اگر تعجب كنی، گفتار اینان تعجب آور است. ای كاش می دانستم اینان به كدامین تكیه گاه استناد كرده اند؟ و به چه ستونی تكیه و اعتماد نموده اند؟ و به كدام دستاویز چنگ زده اند؟ و علیه فرزندان چه كسی اقدام كرده و مستولی شده و آنها را نابود می كنند؟ «مسلما چه بد دوست و یاوری (برای خود


برگزیده اند)!» و «ستمگران چه جانشین بدی هستند!»

استبدلوا والله الذنابی بالقوادم، والعجز بالكاهل، فرغما لمعاطس قوم (یحسبون انهم یحسنون صنعا) [7] ، (الا، انهم هم المفسدون، ولكن لا یشعرون) [8] ویحهم! (افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع، ام من لا یهدی الا ان یهدی؟ فما لكم كیف تحكمون؟) [9] .

به خدا سوگند، اینان جلوداران و پیشگامان و یاوران و پناهگان مردم در مشكلات و شداید را كنار گذارده و سفلگان و نابخردان را جلو انداختند، پس به خاك مالیده شود بینی كسانی كه «گمان می كنند كار خوبی انجام می دهند!»، «آگاه باشید! كه آنان خود مفسد هستند، ولی درك نمی كنند.» وای بر آنها، «آیا كسی كه دیگران را به حق هدایت می كند، سزاوارتر است دیگران از او پیروی نمایند، یا كسی كه بدون هدایت دیگری به خودی خود هدایت پذیر نمی گردد؟! پس شما را چه شده است، و چگونه حكم می كنید؟»

اما، لعمری لقد لقحت، فنظره ریثما تنتج، ثم احتلبوا ملا القعب دما عبیطا، و ذعافا مبیدا، «هنالك یخسر المبطلون»، [10] و یعرف التالون غب ما اسس الاولون.

هان، به جانم سوگند، خلافت اینان تازه آبستن شده است، پس مهلت دهید و در انتظار بمانید تا ببینید چه ثمره ای به بار می آورد. سپس از آن به اندازه تغارهای بزرگ، (به جای شیر) خون تازه، و سم مهلك بدوشید، «اینجاست كسانی كه راه باطل رفته اند، زیانكار می شوند»، و آیندگان عاقبت آنچه را كه گذشتگانشان تاسیس نموده اند، خواهند شناخت.

ثم طیبوا عن دنیاكم انفسا، و اطمئنوا للفتنه جاشا، و ابشروا بسیف صارم،


وسطوه معتد غاشم، و بهرج شامل، و استبداد من الظالمین، یدع فیئكم زهیدا، و جمعكم (زرعكم) حصیدا، فیا حسره لكم! و انی بكم؟ و قد عمیت علیكم، (انلزمكموها و انتم لها كارهون؟) [11] .

(اكنون كه به مراد خود رسیدید) از دنیای خود خوش باشید، و قلبتان مطمئن و آماده ی فتنه هایی باشد كه خواهد آمد، و بشارت باد شما را به شمشیرهای برنده، و قدرت متجاوزانی كه حداكثر ظلم و تعدی را روا می دارند، و هرج و مرج فراگیر و استبداد ستمگران، كه مقدار كمی از بیت المال را باقی می گذارند، به گونه ای كه هیچ كس در آن رغبت نمی كند. و جمعیت (كشته ی) شما را درو می كنند، پس حسرت و اندوه بر شما! به كدامین سو هستید؟ (راه حق و رحمت خدا) بر شما گم شده است، «آیا ما شما را بر رحمت خدا (و صراط مستقیم)، وادار كنیم؟! با آنكه شما كراهت دارید».

قال سوید بن غفله: فاعادت النساء قولها علیهاالسلام علی رجالهن، و جاء الیها قوم من وجوه المهاجرین و الانصار معتذرین، و قالوا: «یا سیده النساء، لو كان ابوالحسن ذكر لنا هذا الامر قبل ان نبرم (یبرم) العهد و نحكم (یحكم) العقد، لما عدلنا الی غیره.»

سوید بن غفلة (راوی) می گوید: پس زنان مهاجر و انصار آنچه را كه حضرت زهرا علیهاالسلام به ایشان گفته بود، برای مردان خود بازگو كردند، و گروهی از بزرگان مهاجرین و انصار، به عنوان عذرخواهی نزد حضرت آمدند و عرض كردند: «ای سرور زنان، اگر ابوالحسن (امیرالمومنین علیه السلام) پیش از آنكه ما عهد خود را با ابوبكر محكم و با او بیعت نماییم، این نكته را به ما گوشزد می كرد،هرگز ما او را رها نكرده و به دیگری رجوع نمی كردیم.»

فقالت (لهم فاطمه) علیهاالسلام: «الیكم عنی، فلا عذر بعد تعذیركم، و لا امر بعد تقصیركم.» [12] .


حضرت فاطمه علیهاالسلام به آنان فرمود: «دور شوید از من، كه بعد از عذرخواهی های غیر صادقانه ی شما دیگر عذری باقی نمانده است، و بعد از این تقصیر (و گناه) شما، امری كارساز نیست.


[1] سوره ي مائده (5)، آيه ي 80.

[2] اين كلمه در نسخه هاي زير آمده است: «حشاشه»، «حساسه» و «حسامه».

[3] سوره ي اعراف (7)، آيه ي 96.

[4] سوره ي زمر (39)، آيه ي 51.

[5] سوره ي حج (22)، آيه ي 13.

[6] سوره ي كهف (18) آيه ي 50.

[7] سوره ي كهف (18)، آيه ي 104.

[8] سوره ي بقره (2)، آيه ي 12.

[9] سوره ي يونس (10)، آيه ي 35.

[10] برداشتي از آيه ي 78 سوره ي غافر (40).

[11] سوره ي هود (11)، آيه ي 18.

[12] الاحتجاج، ج 1، ص 286- 292.